فاطمه فریدن | منتقد سینما
فیلم شهر گربهها در نگاه نخست فیلمی موزیکال بر پایه فرم به نظر میرسد اما در ادامه به داستان محور بودن آن پی میبریم. پیش از بیان هر نکته ای باید متذکر شد که فیلمساز با دستمایه قرار دادن داستانی جذاب و هیجانانگیز از روایت کسانی که میل به مهاجرت دارند و در نهایت به واسطه شکستهای عاطفی که طی مراحل مختلف دچار میشوند و در مدتی کوتاه قلبشان برای سرزمینشان میتپد و مجدد به وطن خویش بازمیگردند، فضایی قصهگو و اخلاقی خلق میکند. بهواقع پیام زیرمتنی فیلم که مفهومی اخلاقی، جهانشمول و موثر در زمینه آموزش و تربیت کودکان است به شکلی باورپذیر برای انواع مخاطبان به ویژه نوجوانان و جوانان نمایش داده میشود.
شهر گربهها از یک امتیاز مهم در کشش مخاطب نیز برخوردار است؛ وفادار بودن به قصه. با توجه به ویژگیهای ژانر فانتزی که به واسطه ارجحیت فرم بعضا در سیر داستان خلل ایجاد میکند اما کارگردان طراحی داستانی پرمحتوا و تماشاگرپسند را در اولویت قرار میدهد. وابسته نگه داشتن بیننده به قصه و پیگیری از سوی مخاطبان روشی است که سبب میشود فیلمی در گروه آثار پرمخاطب قرار گیرد. فراروی این قضیه با تعدد کاراکترهایی غیرانسان مواجه میشویم که هر یک به فراخور نقشی که ایفا میکنند دارای بار عاطفی، روانی و اثرگذار در جذب و کشش داستانی هستند و باید بر حسب حیله و حقههای فراوان، گرههای داستانی متعددی را افزایش دهند. اما درحقیقت آنچه شخصیتهای فیلم را به موجوداتی دوستداشتنی تبدیل میکند، تلفیق صحیح بار عاطفی و میزان حضور منطقی آنان در داستان است که به نیروهایی محرکه در داستان بدل میشوند.
تماشای این فیلم در زمانهای که فقدان آثار سینمایی برای کودکان و نوجوانان بیش از هر چیزی احساس میشود، سازندگان فیلم میکوشند تصویری متمایز، مدرن و اثرگذار برای مخاطبان امروزی خلق کنند.